مقدمه
شاید برایت پیش آمده باشد که وسط یک گفتوگوی ساده، ناگهان طرف مقابلت سکوت کند. نه جواب پیام بدهد، نه تماسهایت را بگیرد. تو میمانی و یک عالمه فکر و خیال. این همان نقطهای است که بازیهای روانی شروع میشوند. بازیهایی که ظاهرشان شاید ساده باشد، اما در عمقشان میتوانند اعتماد، آرامش و حتی سلامت روان را از بین ببرند.

قهر و سکوت
قهر و سکوت یکی از رایجترین بازیهای روانی است. طرف مقابل با سکوتش تو را در حالت تعلیق نگه میدارد. تو نمیدانی چه اشتباهی کردهای، نمیدانی باید عذرخواهی کنی یا ادامه بدهی. این سکوت مثل یک دیوار بلند بین شما کشیده میشود و تو هرچه تلاش میکنی، نمیتوانی از آن بالا بروی. در واقع، سکوت به ابزاری برای کنترل تبدیل میشود. کسی که سکوت میکند، قدرت را در دست میگیرد و دیگری را در حالت اضطراب و بیثباتی رها میکند.
مثلث قربانی–نجاتدهنده–مهاجم
گاهی روابط وارد چرخهای میشوند که به آن مثلث کارپمن میگویند. یک نفر نقش قربانی را بازی میکند: «من همیشه مظلومم، همه علیه من هستند.» دیگری نقش نجاتدهنده را میگیرد: «من باید تو را از این وضعیت نجات بدهم.» و نفر سوم یا حتی همان افراد در لحظهای دیگر نقش مهاجم را بازی میکنند: «همهاش تقصیر توست.» این نقشها مدام تغییر میکنند و هیچکس مسئولیت واقعی رفتارهایش را نمیپذیرد. نتیجه؟ رابطهای پر از سوءتفاهم، خستگی روانی و احساس بیعدالتی.
بازی “آره، ولی…”
حتماً دیدهای وقتی راهحلی پیشنهاد میدهی، طرف مقابل میگوید: «آره، ولی…» و بعد دلیل میآورد که چرا راهحل تو جواب نمیدهد. این بازی روانی باعث میشود تو احساس کنی هیچ کمکی نمیتوانی بکنی و هرچه تلاش کنی، بیفایده است. در واقع، فرد مقابل با این بازی مسئولیت را از خودش دور میکند و تو را در چرخهای بیپایان از تلاش و ناکامی گرفتار میکند.
بازیهای سرزنش: “ببین مجبورم کردی چیکار کنم…” و “ببین چطور باعث شدی…”
این بازیها شاید آشنا باشند. کسی اشتباهی میکند، اما آخرش تو را مقصر میداند: «ببین کاری کردی که من اینطور شدم.» یا میگوید: «اگر تو نبودی، من این مشکلات را نداشتم.» این بازیها مثل خوره به جان عزت نفس میافتند. تو کمکم باور میکنی که واقعاً مقصر همه چیز هستی، حتی وقتی هیچ نقشی نداشتی.

بازی “تو هیچ وقت… یا تو همیشه…”
جملاتی مثل «تو همیشه این کار را میکنی» یا «تو هیچوقت به من توجه نمیکنی» شاید ساده به نظر برسند، اما در واقع یکی از مخربترین بازیهای روانیاند. این جملات کلیشهای و اغراقآمیز باعث میشوند طرف مقابل احساس کند هیچوقت کافی نیست و هر کاری کند، باز هم متهم خواهد شد. نتیجه؟ رابطهای پر از دلخوری و بیاعتمادی.
گسلایت (Gaslighting)
و اما مهمترین و خطرناکترین بازی روانی: گسلایت. تصور کن چیزی را به وضوح شنیدهای یا دیدهای، اما طرف مقابل مدام میگوید: «نه، تو اشتباه میکنی. من همچین چیزی نگفتم.» کمکم شک میکنی به حافظهات، به عقل و درک خودت. این همان گسلایت است؛ تحریف واقعیت به شکلی که قربانی اعتماد به نفسش را از دست بدهد و حتی به سلامت روان خودش شک کند. گسلایت میتواند رابطه را به شدت مسموم کند و فرد را در چرخهای از سردرگمی و بیاعتمادی گرفتار کند.
جمعبندی
بازیهای روانی شاید در ظاهر مثل یک قهر ساده یا یک جملهی کلیشهای باشند، اما در عمقشان میتوانند رابطه را نابود کنند. شناخت این بازیها اولین قدم برای ساختن رابطهای سالم است. اگر حس میکنی مدام درگیر چنین الگوهایی هستی، بهترین کار این است که با یک مشاور یا روانشناس صحبت کنی. چون گاهی بیرون آمدن از این چرخهها به تنهایی ممکن نیست.



